خطاب به ماتیلدای عزیز:
در ابتدای ورود به مصائب بزرگ شدن میشود به این موضوع اشاره کرد که از تکیه کردن و حمایت شدن آن چنان که در کودکی و جوانی وجود دارد خبری نیست. در واقع از رفتارهای نشات گرفته از خامی و جوانی هم خبری نیست و همه چیز کم کم شکل و شمایل جدی به خود میگیرد و از هر آدم بزرگسالی انتظار میرود که قابلیت تشخیص و اندیشیدن داشته باشد. آدمها در بزرگسالی رحم و ملاطفت زیادی برای هم به خرج نمیدهند و از این که سادگی و نقطه ضعف های شما را هدف بگیرند ابایی ندارند. به عبارت دیگر بزرگ شدن یعنی توانایی مبارزه کردن در میدانی که هر کس برای موفقیت خودش تلاش میکند و دست به هر کاری میزند. پس باید بتوانی گلیم خودت را از آب بیرون بکشی. باید بدانی که هیچ اشتباهی بدون تاوان نخواهد بود و در پی هر تصمیمی مسئولیتی بر دوشت گذاشته می شود؛ از طرف دیگر توقعات دیگران هم متناسب با سن و سالت رشد میکند هر چه بزرگ تر انتظارات بیشتر. باید بتوانی بدون نیاز به تشویق و ترغیب پیشرفت کنی، بدون کمک گرفتن بلند شوی، یک دردهایی را تنهایی تحمل کنی و با آدم های مختلف ارتباط برقرار کنی و قبل از شروع هر کاری قوانینش را یاد بگیری تا کمتر گرفتار شوی. میل خودت است که از کدام راه و به کجا بروی اما عاقبت مسئولیت تمام کارهایت با خودت است و مادامی که مسیر های اشتباه رفته را برمیگردی زمان همچنان برایت محاسبه میشود و گذر عمر صبر نمیکند و بهایی است که پای همه ی اشتباهاتت میدهی. البته در قبال همه ی راه های اشتباه تجربه هم کسب می کنی. در بزرگسالی باید برای پول داشتن کار کنی، برای کار کردن مهارت کسب کنی و برای کسب مهارت وقتت را صرف کنی و لا به لای این کارها باید بتوانی احساس خوشبختی کنی و از خوشی ها هم لذت ببری. توی مرحله ی بزرگسالی زندگی با کسی شوخی ندارد و خوشبختی یک احسال کاملا نسبی است که میتواند به تعداد تک تک آدم ها تعریف و معنای جدا گانه ای پیدا کند. .
بزرگسالی ,خودت ,بتوانی ,باید بتوانی ,خبری نیست ,مصائب بزرگ منبع
درباره این سایت